گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
راههایی براي تقویت اراده






-1 شور و شوق، اراده شما را قوي میکند
شیطان راههاي گمراهی را به گناهکاران نشان میدهد و آنان را به سوي گناه وسوسه و تحریک میکند؛ تا به این وسیله آنان را از
راه راست دور کند و به خسران ابدي گرفتار نماید. یکی از این راهها شور و اشتیاق فراوان براي رسیدن به شهوات است. خداوند
61 ) اراده میکنند آنان که از شهوات پیروي میکنند، میل نمایند ).» وَیُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَمیلُوا مَیْلًا عَظیماً « : میفرماید
میلی عظیم. میل عظیم یا شور و اشتیاق سوزان براي رسیدن به شهوات، با تحریک نفس امّاره و شیطان، در آنان ایجاد میشود و
سرانجام آنان را گرفتار بدترین صحنههاي گناه و اعمال زشت مینماید. همان گونه که شور و اشتیاق فراوان براي رسیدن به
شهوات، یک عامل بسیار قوي براي گمراهی گمراهان شمرده میشود؛ همین گونه شور فراوان براي رسیدن به اهداف بلند، عاملی
نیرومند براي دست یافتن به مقصدهاي بزرگ معنوي و علمی است. بنابراین اگر مایل هستید به بزرگترین هدفهاي عالی انسانی
دست یابید و دوست دارید به آسانی به آن نائل شوید، در خود شور و شوق شدید ایجاد نمائید؛ تا اراده شما براي دستیابی به
هدف، نیرومند شود. شور و شوق شدید سختیها را آسان، دشواريها را سهل و ساده و هدفهاي دور را براي شما نزدیک میکند.
شور و شوق شدید، راههاي ناهموار را برایتان هموار و موانع را از سر راهتان برمیدارد، و اراده شما را براي دست یافتن به هدف،
قوي مینماید. شور و شوق فراوان به یک موضوع باعث رها کردن مسائل دیگر میشود و آنها را به دست فراموشی میسپارد. براي
این که هدف و ایده خود را از مسائل مختلف و پراکنده نجات داده و براي رسیدن به یک هدف بزرگ فعالیت کنید، باید بهترین
هدفها را انتخاب نمائید و براي بدست آوردن آن در خود شور و شوق ایجاد کنید. اگر واقعاً براي رسیدن به یک هدف شوق پیدا
کنید، امور دیگر را به دست فراموشی خواهید سپرد. در روایتی که منسوب به امام صادقعلیه السلام است، آن حضرت فرمودهاند:
مَثَلُ الْمُشْتاقِ مَثَلُ الْغَریقِ، لَیْسَ لَهُ هِمَّۀٌ اِلاَّ خَلاصُهُ وَقَدْ نَسِیَ کُلَّ شَیْءٍ دُونَهُ.( 62 ) مَثَل شخصی که مشتاق است، مثل کسی است که
غرق شده باشد که ارادهاي جز خلاصی خود ندارد و هر چیزي را غیر آن است، فراموش میکند. بنابراین فرمایش، کسی که اشتیاق
به چیزي را در دل خود ایجاد مینماید، غیر آن را فراموش میکند و تمامی اراده و همّت خود را براي رسیدن به آن قرار میدهد.
2 - امید و آرزو همّت آفرین است
هر چه امید انسان بیشتر باشد، همّت او نیز بیشتر خواهد بود. انسانی که امیدوار است، از شوق و شوري فراوان برخوردار میشود. از
این رو، جوانانی که به آینده خود امیدوار هستند و در آرزوي روزهاي سرشار از معنویت و روحانیت به سر میبرند؛ بیش از سایر
مردم شور و شوقِ فرا رسیدن آن را دارند. و در نتیجه چون آرزوي بیشتري براي بدست آوردن مقامات معنوي دارند، بیشتر تلاش
میکنند، بیشتر جستجو میکنند و بیشتر به نتیجه میرسند. امّا آن دسته از مردم که نه شوري در سر دارند و نه شوقی در دل، گرفتار
صفحه 32 از 85
یأس و ناامیدي هستند. آنها به دلیل ناامیدي! از تلاش و کوشش - که وظیفه هر انسان روشندل و هر شیعه آگاه است - دست بر
میدارند و همیشه کوله باري از غم و اندوه و یأس را بر دوش گرفته، روز خود را شب میکنند و شب را به روز میآورند؛ در
حالی که فقط غمی بر غمهاي خود افزودهاند؛ نه گرهی از مشکل خود یا دیگران باز نمودهاند، نه از عذاب و رنج رهایی یافتهاند و
نه به دیار نور و معنویت راهی یافتهاند! آري این نتیجه عمر و زندگی آن گروه از مردمانی است که به خداي بزرگ و مهربان، با
دیده ناامیدي مینگرند و امیدي به عنایات و توجّهات حیاتبخش اهل بیت عصمتعلیهم السلام ندارند.
3 - از خداوند، خواهان اراده و همّت عالی باشید
دعاها، توسّلات و مناجاتهایی که از خاندان رسالت وارد شده، بهترین شیوه زندگی پربار و عالیترین روش تربیتی را به انسانها
میآموزد. باید بزرگترین هدفها، عالیترین همّتها و راسخترین ارادهها را از مکتب انسان ساز اهل بیتعلیهم السلام بیاموزیم. آن
بزرگواران علاوه بر فرمایشاتشان، در مناجات و دعاها نیز، بهترین درس زندگی را به ما آموختهاند. در مناجاة انجیلیّه امام سجّادعلیه
السلام به درگاه خداوند عرض میکنیم: اَسْأَلُکَ مِنَ الْهِمَمِ اَعْلاها...( 63 ) خداوندا، عالیترین همّتها را از تو مسئلت مینمایم. امام
سجّ ادعلیه السلام در این جمله از مناجات، بارقه امید را در دل همه پیروان خود بوجود میآورند و کوتاه همّتان را با درخواستِ
داشتن عالیترین همّتها، امیدوار مینمایند. این گفتار، هشداري بیدار کننده براي همگان است. همه باید بدانند: همّت عالی از آنِ
گروهی اندك و ویژه افرادي خاصّ نیست؛ بلکه همه پیروان راستین مکتب تشیّع باید عالیترین همّتها را از خداوند متعال
درخواست کنند و در تحصیل آن بکوشند.
نتیجه بحث
اراده قوي و همّت مردانه، از نعمتهاي بزرگ خداوند است. به وسیله آن میتوانید بر فراز آسمان معنویت به پرواز درآئید. این
قدرت را در خود ایجاد نمائید و از ضعف و سستی پرهیز کنید؛ تا بر شرافت و عظمت خود بیفزایید. ضعف در تصمیم گیري،
مهمّترین عامل رکود و توقّف شما است. با قدرت در تصمیم گیري به مرز موفقیّت و کامیابی نزدیک میشوید. بنا به فرمایش امام
صادقعلیه السلام قدرت در تصمیم گیري میتواند خلق و خوهاي ناپسند را که جزء طبیعت انسان شده است، ریشه کن سازد و
اخلاق نیکو و پسندیده را جایگزین آن نماید. شکست در راهِ رسیدن به هدف نه تنها نباید اراده شما را تضعیف کند بلکه باید از
شکست نیز درس عبرت بگیرید و بر قدرت اراده خود بیفزایید. با اراده جدّي و همّت بلند، نه تنها میتوانید به مقامات عالیِ انسانی
راه یابید؛ بلکه میتوانید به درجات ملائک راه یافته و تا حدّي پیشرفت کنید که آنان به خدمتگزاري شما مباهات کنند. پس تا
فرصت را از دست ندادهاید با اراده قوي کوههاي موانع را از سر راه خود بردارید و به هدف عالی خلقت راه یابید. به زندگانی اگر
عزم آهنین داري به زیر پا شودت کوه چون زمین هموار
5اهمیّت نظم و برنامه
نظم و برنامه، سامان دهنده زندگی و وسیلهاي مؤثّر براي رسیدن به اهداف بزرگ است. با تشکیل برنامه منظم براي رسیدن به
اهداف عالی، لحظات زندگی خود را با ثمر و پربار نمائید و براي استفاده بیشتر از ساعات عمر خود و جبران گذشتههاي از دست
رفته، با کوششی بیشتر و تصمیمی قاطعتر به پیروي از برنامه منظم و صحیح بپردازید. عمل به برنامه صحیح، انسان را منظم، متعهّد و
معتقد به آنچه انجام میدهد، مینماید. سعی کنید رفتار روزانه شما بر طبق برنامه باشد؛ تا از لحظات عمر خود بهرهمند شوید و از
زندگی پربار و پرسود برخوردار باشید. این راهی است که مردان بزرگ تاریخ از آن پیروي کرده و به آن پايبند بودهاند. شما نیز
صفحه 33 از 85
راه آنان را در پیش گیرید و هیچ گاه از داشتن نظم و برنامه صحیح و خداپسندانه غفلت نورزید. سعی کنید در سرلوحه برنامه خود
تا حدّ توان خویش، ترویج مکتب حیاتبخش خاندان وحیعلیهم السلام را قرار دهید. در این صورت دست نوازشگر و کریمانه آن
بزرگواران را بر سر خود احساس خواهید کرد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در وصیّتی که در آخرین لحظات زندگی خود
نمودهاند، به همه فرزندان و افراد خانواده و همچنین به همه کسانی که از مضمون این فرمایش اطلاع یابند، وصیّت و سفارش
فرمودهاند که نظم در کارها را رعایت کنند و با داشتن برنامه و نظم، سامان دهنده زندگی خود باشند: قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَعلیه السلام
عِنْدَ وَفاتِهِ لِلْحَسَنِ وَالْحُسَ یْنِعلیهما السلام: اوُصیکُما وَجَمیعَ وُلْدي وَاَهْلی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتابی بِتَقْوَياللَّهِ وَنَظْمِ اَمْرِکُمْ...( 64 ) حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام در هنگام وفات به امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمودند: شما و همه فرزندان و اهل خود و همچنین
همه کسانی را که این گفتار به آنان برسد، وصیت میکنم به داشتن تقواي الهی و نظم در امورتان... این پیام اوّلین مقام امامت عالم
هستی، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام است که روشنگر اهمیّت نظم و برنامه براي همگان است.
نظم، نشانه عدم تضادّ و برطرف کننده آشفتگی است
در صورتی که شما در امور و کارهاي خود داراي نظم و برنامه باشید و با اراده قوي به آن عمل کنید؛ از بسیاري از تضادّهاي
درونی و اندیشههاي بیحاصل و بیمارگونه نجات مییابید. نظم و برنامه بهترین دلیل بر عدم تضادّ و اختلاف در اندیشهها و آراء
افراد است. اختلاف در برنامه حکومتها و یا ادارات، دلیل بر عدم وجود نظم در نظام حکومتی و اداري آنهاست. در هر اجتماع
بزرگ و یا کوچکی که اختلاف وجود داشته باشد، نظم وجود ندارد و قدرت حاکمه، توانایی پیاده کردن برنامههاي منظم را دارا
نمیباشد. نظم در هر جا وجود داشته باشد، گواه بر وجود قدرتِ تدبیر در آنجاست. نظمی که در عالم خلقت وجود دارد، دلیل بر
آنست که نظام عالم بر اساس تدبیر اداره میشود. در نظمِ جهان دقّت کنید تا ببینید همان گونه که در ذرّات کوچک جهان نظم و
» ذرّه « برنامه وجود دارد، در کهکشانها نیز وجود دارد. در نیمه دوّم قرن نوزدهم و در نیمه اوّل قرن بیستم، بشر راجع به دنیاي
اطّلاعاتی بدست آورد و دریافت در درون ذرّه، نظم و قانونی حکومت میکند که هرگز تعطیل نمیشود. الکترون درون اتم، در هر
3000 ) مرتبه در اطراف هسته اتم گردش مینماید، و هیچ جریانی این گردش را متوقّف /000/000/000/ ثانیه سه کاتریلیون ( 000
نمیکند. در یک ذرّه آهن، الکترون در هر ثانیه سه کاتریلیون مرتبه، اطراف هسته مرکزي میگردد. اگر آن را ذوب نمایند، باز در
آهن مذاب، گردش الکترون اطراف هسته اتم در هر ثانیه سه کاتریلیون مرتبه است. هرگاه آهن را آن قدر حرارت بدهند که مبدّل
به گاز شود، باز الکترون، ثانیهاي سه کاتریلیون مرتبه اطراف هسته اتم میگردد. فقط به یک ترتیب ممکن است که این حرکت
دائمی و شگرف مختلّ شود، و آن در صورتی است که اتم را بشکافند؛ که در آن صورت الکترون از هسته دور میگردد؛ اما نه
براي این که دیگر حرکت نکند، بلکه براي این که اطراف هسته دیگر به حرکت درآید. همان نظم و قانونی که حکم میکند
الکترون با آن سرعت به اطراف هسته اتم گردش نماید؛ حکم میکند زمین، اطراف خورشید، و خورشید، اطراف مجموعه
و این مجموعه در اطراف کهکشان و کهکشان در اطراف چیز دیگري که از - » الجائی علی رکبتیه، یا هرکول « ستارگان موسوم به
آن آگاه نیستیم، ولی تردید نداریم که به سوي آن میرود - گردش کند.( 65 ) نظم عجیب جهان دلیل بر آنست که در امر خلقت
هیچ گونه آشفتگی وجود ندارد؛ زیرا اگر تضادّ و آشفتگی وجود میداشت، نظم جهان از هم میپاشید. امام صادقعلیه السلام به
مف ّ ض ل میفرمایند: وَالتَّضادُّ لایَأْتی بِالنِّظامِ.( 66 ) ت ّ ض اد، نظم آور نیست. همان گونه که نظم در خلقت جهان، دلیل بر آنست که
اختلافی در تدبیر عالم نیست؛ همین گونه نظم در اجتماعات بزرگ و کوچک دلیل بر عدم اختلاف در آنها است. پس نه تنها در
مسئله خلقت، بلکه در هر موردي که احتیاج به اداره نمودن شخص باتدبیري وجود دارد، تضادّ و اختلاف دلیل بر آنست که اداره
آنجا بر اساس تدبیري که داراي نظم باشد، نیست. بر این اساس براي رفع تضادّ و اختلافات باید با سامان دادن و نظم بخشیدن به
صفحه 34 از 85
برنامههاي عملی، اختلاف را در زندگیهاي اجتماعی و فردي ریشهکن ساخت. نه تنها در برنامههاي اجتماعی و خانوادگی نظم دلیل
بر عدم تضادّ افکار است؛ بلکه در برنامههاي شخصی نیز وجود نظم دلالت میکند که انسان داراي تضادّ و آشفتگی نیست و از
برنامه منظّمی پیروي میکند؛ زیرا همان گونه که میدانیم نفس انسان، مجمع اضداد است. اندیشهها، افکار گوناگون و هواهاي
نفسانی با دستورات عقلی او برخورد نموده و در درون انسان ایجاد تضادّ میکند. مشوّش بودن و آشفتگی افکار در موارد بسیاري،
به خاطر همین تضادّهاست. این گونه تضادّها گاهی باعث میشود انسان دست از کار کشیده و آینده خود را به دست حوادث
بسپارد. نوجوانان را در نظم کمک کنید نظم و برنامه به این گونه تضادّها و اضطرابات پایان بخشیده و تشویش افکار و تخیّلات را
بسوي برنامهاي صحیح سوق میدهد و با مرور زمان اندیشههاي مضطرب در تحت برنامهاي صحیح، سامان مییابد.
نوجوانان را در نظم و برنامه صحیح کمک کنید
به دلیل وجود اندیشهها و تخیّلات گوناگون، نوجوانان نوعاً قدرت کامل براي برنامه ریزي، نظم و سامان دادن به امور لازم را
ندارند. اولیاء آنان باید آنها را در منظم ساختن برنامههاي روزانه کمک کنند؛ تا با رشد سنّی، قدرت و توانایی نظم بخشیدن به
کارها را بدست آورند. تضادّ درونی و تحریک قوه شهوانی در جوانان آن گاه که به مرز سی و پنج سالگی وارد میشوند، رو به
افول میگذارد و نوعی آرامش نسبی جایگزین تحریکات جنسی و تضادّ نفسانی میشود؛ از این رو، برنامه ریزي و پیروي از نظم
صحیح براي انسان در این دوره آسانتر میشود. گفتاري را که اینک از حضرت امام رضاعلیه السلام میآوریم، تشریح کیفیّت تأثیر
حالاتِ جسمانی انسان بر امور نفسانی اوست: قالَ مَوْلانا الرِّضا صَ لَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فی الرِّسالَۀِ الذَّهَبِیَّۀِ ... ثُمَّ یَدْخُلُ فِی الْحالَۀِ الثالِثَۀِ اِلی
اَنْ تَتَکامَلَ مُدَّةَ الْعُمْرِ سِتّینَ سَنَۀٍ فَیَکُونُ فی سُلْطانِ الْمِرَّةِ السَّوْداءِ وَهِیَ سِنُّ الحِکْمَۀِ وَالْمَوْعِظَۀِ وَالْمَعْرِفَۀِ وَالدِرایَۀِ، وَانْتِظامِ الْاُمُورِ، وَصِحَّۀِ
النَّظَرِ فِی الْعَواقِبِ، وَصِدْقِ الرَّأْيِ.( 67 ) ... سپس انسان در حالت سوّم یعنی سی و پنج سالگی وارد شده تا آن که عمر به شصت سال
برسد، در این دوران سوداء بر انسان سلطنت دارد و دوره حکمت، موعظه، معرفت و درایت است و همچنین زمان نظم و سامان
گرفتن امور و زمان صحیح بودن دوراندیشیهاي انسان و درستی رأي اوست. بنابراین انسان قبل از ورود به حالت سوّم زندگی، نیاز
بیشتري به نظم و برنامه صحیح وجود دارد؛ تا بر اثر تحریکات ناخوشایند این دوران، از وقوع مسائل انحرافی جلوگیري شود و شور
و شوق جوانان و نوجوانان بسوي مسائل حیاتی راهنمایی و هدایت شود. حضرت امام رضاعلیه السلام دوره سوّم عمر را تا سنین
شصت سالگی، دوران انتظام امور میدانند و آن را زمان کسب معارف و بدست آوردن حکمت و درایت مینامند. بنا به فرمایش
آن حضرت، در این زمان باید انسان بگونهاي رفتار کند که درباره آینده کارهاي خود بتواند بصورت صحیح پیشبینی کند و رأي
و عقیدهاش درست باشد.
نظم و برنامه راهی مؤثّر براي بهرهگیري از وقت
براي جلوگیري از وقت کشی و از بین رفتن ساعات عمر و زندگی خود، باید برنامهاي منظم ترتیب داده و متعهّد شوید رفتار شما
مطابق آن باشد. اگر اصل اعمال شما صحیح باشد و طبق برنامهاي صحیح و مرتّب رفتار کنید، زندگی شما پربرکت و پربار خواهد
بود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: بَرَکَۀُ الْعُمْرِ فی حُسْنِ الْعَمَلِ.( 68 ) برکت و پربار بودن عمر، در نیکو بودن عمل
است. و نیکوئی عمل تنها به نیک بودن اصل عمل نیست، بلکه نیک بودن روش آن را نیز شامل میشود. به همین دلیل بزرگان ما
زندگی خود را با داشتن نظم و برنامه و پايبند بودن به آن، سپري نموده و از زندگی پرثمر و پربار بهرهمند بودهاند. به عنوان نمونه،
گوشهاي از زندگی شخصیّت معروف جهان تشیّع، مرحوم شیخ مرتضی انصاري را میآوریم.
صفحه 35 از 85
نظم و برنامه مرحوم شیخ انصاري
از برنامههاي مرحوم شیخ این بوده است که لوازم تهجّ د مادرش را - که از زنان متعبّده بود و نماز شب را تا هنگام مرگ ترك
نکرد - خودش انجام میداد. حتّی آب وضویش را در مواقع احتیاج گرم میکرد. و چون مادرش در آخر عمر نابینا شده بود، او را
بر مصلّایش قرار میداد و سپس خود به نوافل شب مشغول میگشت. از برنامههاي مرحوم شیخ این بود که چون از مجلس تدریس
برمیگشت، اول به نزد مادر میرفت و براي بدست آوردن دل او با وي سخن میگفت و از حکایات و وضع مردم پیشین و طرز
زندگی آنان پرسش میکرد و مزاح مینمود تا مادر را میخنداند؛ آن گاه به اطاق عبادت و مطالعه میرفت. روزي شیخ به مادر
گفت: یاد داري زمانی که به مقدّمات مشغول بودم و مرا براي کارهاي خانه میفرستادي و من پس از درس و مباحثه آن را انجام
حال اجاقت کور است؟! مادر از روي مزاح » اجاقم کور است « : میدادم و به منزل میآمدم، شما خشمگین میشدي و میگفتی
گفت: آري! حالا هم اجاقم کور است! زیرا در آن موقع احتیاجات منزل را برطرف نمیکردي و اینک که به مقامی حائز گشتهاي،
به سبب احتیاطی که در صرف وجوه شرعیّه مینمائی، ما را تحت فشار قرار دادهاي! روزي مادر به شیخ زبانِ اعتراض گشود و
را کمتر رعایت میکنی و به او مخارجی » منصور « گفت: با این همه وجوهاتی که شیعیان از اطراف نزد شما میآورند، چرا برادرت
را که لازم دارد نمیپردازي! مرحوم شیخ در این هنگام بیدرنگ کلید اطاقی را که وجوه شرعیّه را در آن نهاده بود، به مادر داد و
گفت: هر قدر صلاح میدانی به فرزندت بده؛ ولی در روز قیامت خودت پاسخگو باش! آن زن صالحه چون خود را در برابر
محذور مشاهده کرد، از آن کار امتناع ورزید و گفت: هیچ گاه براي رفاه چند روزه فرزندم خود را در قیامت مبتلا و گرفتار
نخواهم کرد. مادر شیخ به سال 1279 قمري در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ از شدّت علاقهاي که به او داشت، در مرگش
سخت متأثّر و غمناك شد؛ تا آنجا که بعضی از اصحابش به او اعتراض کردند. شیخ در جواب فرمود: گریه و تأسّفم نه براي آنست
که مادر را از دست دادهام، بلکه به خاطر این است که بسیاري از بلاها به سبب وجود آن مخدّره از ما دفع میشد و چه برکتها که
خداوند متعال به خاطر وجود او بر ما ارزانی میداشت.( 69 ) احتیاط مرحوم شیخ انصاري در برنامههاي خود آن قدر زیاد بود که
استادش مرحوم صاحب جواهر او را از کثرت احتیاط نهی میکرد. صاحب جواهر در روزهاي آخرِ زندگی دستور داد مجلسی
تشکیل شود که همه علماي طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند. مجلس در خدمت صاحب جواهر تشکیل گردید؛ ولی
مرحوم شیخ در میان آن گروه نبود. صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید. پس از جستجو دیدند شیخ در گوشهاي
از حرم یا صحن شریف رو به قبله ایستاده و براي شفاي صاحب جواهر دعا میکند و از خداي میخواهد که او از این مرض شفا
یابد. پس از پایان پذیرفتن دعا، شیخ را به مجلس بردند. صاحب جواهر شیخ را بر بالین خود نشاند و دستش را گرفته بر بالاي قلب
خود نهاده و گفت: الآن طاب لی الموت یعنی اکنون مرگ بر من گوارا شد. آن گاه به حاضرین فرمود: هذا مرجعکم من بعدي
ایشان پس از من مرجع شما خواهد بود و به شیخ فرمود: قلّل من احتیاطک؛ فإنّ الشریعۀ سمحۀ سهلۀ یعنی احتیاطات خود را کم
ناگفته نماند که این عمل از صاحب جواهر براي آن بود که مرحوم شیخ بیشتر معرّفی شود و « . کن، زیرا که دین اسلام آسان است
70 ) با آن که صاحب جواهر به او سفارش )». گرنه براي نائل شدن به مقام مرجعیّت لازم نیست که مرجع قبلی کسی را تعیین نماید
کرده بود کمتر احتیاط نماید، ولی مرحوم شیخ به احتیاطات خود معتاد بود؛ زیرا با آن همه وجوهات که از چهل میلیون شیعه روي
زمین نزدش میآوردند، مانند یک فقیر گذران میکرد و حتّی اموالی که به عنوان تحفه و هدیه به خدمتش میآوردند، بین طلّاب
( و مستمندان قسمت مینمود. مقداري از آن را هم براي آزاد نمودن زوّاري که در راه مشهد اسیر ترکمنها میشدند، میفرستاد.( 71
برنامه عباداتی که مرحوم شیخ از سن بلوغ تا آخر عمر آنها را ادامه داد، - گذشته از فرایض و نوافل شبانه روزي و ادعیه و تعقیبات
- عبارت بود از: قرائت یک جزء کلاماللَّه و نماز حضرت جعفر طیّار و زیارت جامعه و زیارت عاشورا در هر روز!( 72 ) این
گوشهاي از برنامه عملی یکی از چهرههاي درخشان شیعه است. با جستجو در تاریخ مکتب ما، با نمونههاي فراوانی از این گونه
صفحه 36 از 85
گوشهاي از برنامه عملی یکی از چهرههاي درخشان شیعه است. با جستجو در تاریخ مکتب ما، با نمونههاي فراوانی از این گونه
برنامهها در زندگی مردان بزرگ آشنا میشوید.
نتیجه بحث
راه و روش شخصیّتهاي برجسته و مردان بزرگ مکتب ما، دارا بودن نظم و انضباط و ترتیب برنامه دقیق در زندگی است. همه
شیفتگان خاندان وحی براي پیشرفت معنوي و آشنایی با حقایق جهان هستی، باید داراي نظم و انضباط باشند و از برنامهاي صحیح
پیروي کنند. به همین دلیل حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در وصیّت خود، ما و همه کسانی را که از مضمون پیام آن بزرگوار
آگاهی یابند؛ به تقوا و پرهیزکاري و داشتن نظم در امور، سفارش و توصیه نمودهاند. بنابراین موظّف هستیم با تهیّه برنامه کامل،
رفتار خود را منظم نمائیم؛ تا از سرگردانی، تضادّ و تشویش درونی رهایی یافته و از آیندهاي پربار برخوردار شویم. از هم اکنون به
فکر آینده خویش باشید، و براي بدست آوردن آینده درخشان برنامه صحیحی را براي خود تنظیم نموده و به آن عمل کنید. سعی
کنید تا حدّ توان در سرلوحه برنامه خویش، تبلیغ از مکتب حیاتبخش اهل بیت اطهارعلیهم السلام را قرار دهید. در این صورت
لحظات زندگی شما در اوج صفا و معنویّت قرار میگیرد و در راه تکامل روحی و معنوي موفّق میشوید. از نظم جهانِ عبرت انگیز
این دُرِّ سخن به گوشت آویز خواهی بکمال راه یابی با صبغه نظم، عمل بیامیز
6استفاده از وقت
انسان با محدودیّتی که دارد، در برابر جهانی پهناور از اسرار و علوم و اطلاعات قرار دارد. ذهن محدود ما، چگونه میتواند همه
امور را اعمّ از مسائل حیاتی و ارزشمند و موضوعات واهی و بی اساس، در خود جاي دهد؟! پس چون گنجایش فکر ما محدود
است، باید متوجّه باشیم به دلیل ظرفیّت محدودي که داریم، به امور مهم و حیاتی بپردازیم و ذهن خود را متوجّه به مسائل بیارزش
و بیمحتوا نکنیم. تفریحات بیجا، خواندن کتابهاي بیارزش، معتاد شدن به برنامههاي گوناگون رادیو و تلویزیون، به آسانی فکر و
ذهن را اشغال میکند و از پرداختن به امور مهم و حیاتی باز میدارد. براي دستیابی به هدفهاي عالی، باید از این گونه امور چشم
پوشی کنید و ذهن خود را از آنها فارغ نمائید؛ تا وقت و فرصت براي رسیدن به امور مهم داشته باشید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام میفرمایند: اِحْذِرُوا ضِ یاعَ الْاَعْمارِ فِیما لایَبْقی لَکُمْ فَفائِتُها لایَعُودُ.( 73 ) از ضایع کردن عمرهاي خود در آنچه براي شما باقی
نمیماند، دوري گزینید؛ زیرا عمرهاي از دست رفته باز نمیگردند. هم اکنون تصمیم بگیرید آینده شما نسبت به گذشته شما، از
کیفیّتی برتر برخوردار باشد و اگر اینک از گذشته خود پشیمان هستید، کاري نکنید که در آینده افسوس این زمان را بخورید.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: بادِرِ الْفُرْصَۀَ قَبْلَ اَنْ تَکوُنَ غُصَّۀً.( 74 ) از فرصتها استفاده کن؛ قبل از آن که مایه افسوس
شود. از هر جاي ضرر که برگردید، به نفع شما است. پس در هر موقعیّتی که هستید، سعی کنید آیندهاي بهتر از گذشته داشته
باشید. از فرصتی که دارید استفاده کنید و تا مهلت دارید از لحظات عمر خود بهترین استفاده را بدست آورید.
بهرهگیري علّامه مجلسی از عمر خویش
شخصیّتهاي بزرگ و مردان نامیِ تاریخ ما، با رفتار و کردار نیک و خدا پسندانه خود، از فرصتها بهترین استفادهها را نمودند و نام
نیکشان را جاودانه ساختند. شما نیز لحظات زندگی خود را ارج نهید و با اعمال شایسته و پرثمر، نتیجهاي جاویدان و همیشگی
بدست آورید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَلْاَیَّامُ صَ حائِفُ آجالِکُمْ، فَخَلِّدُوها اَحْسَ نَ اَعْمالِکُمْ.( 75 ) روزها،
صفحههاي اجلهاي شما است؛ پس با اعمال نیک آن را جاویدان سازید. علّامه مجلسی شخصیّت بینظیري است که این گونه عمل
کرد و نام خود را جاویدان ساخت. او از عمر گرانبهاي خود بهترین استفادهها را برد و از فرصتی که برایش پیش آمد، به بهترین
صفحه 37 از 85
وجه بهرهبرداري نمود. باید علّامه مجلسی را حامی دین اسلام و مجدّد شرایع و سنن رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم و زنده
کننده آثار اهل بیتعلیهم السلام دانست. او اسلام و مسلمین را رهین قلم خود نمود. از مرحوم علّامه بحرالعلوم نقل شده است که
آرزو میفرمود همه تألیفاتش در دیوان عمل مجلسی درج شود و در عوض آن، یکی از کتابهاي فارسی او را - که ترجمه متون
اخبار اهل بیتعلیهم السلام و در جمیع اقطار عالم شایع است - در دیوان عمل او بنویسند. آري کتب فارسی علّامه مجلسی در قلوب
فارسی زبانان، داراي تأثیرات فراوان است. روزي صاحب جواهر در جلسه درس فرمود: دیشب خواب دیدم گویا در مجلس بزرگی
وارد شدم که در آن گروهی از علماء جمع شدهاند و دربانی بر در ایستاده بود با اجازه او وارد مجلس شدم. دیدم علماء متقدّم و
متأخّر در آن محضر نشستهاند و در صدر مجلس علّامه مجلسی قرار گرفته است. تعجّب کردم! و از دربان علّت تقدّم او را بر سایر
علماء، پرسش نمودم. گفت: زیرا مجلسی نزد ائمّهعلیهم السلام، به باب العلماء معروف است. شاگردان مجلسی بالغ بر هزار نفر
بودهاند. مجلسی به سال 1037 تولّد یافته و در شب بیست و هفتم ماه رمضان 1110 از دنیا رحلت نمود و قبر شریفش در مسجد
صحائف « جامع اصفهان نزدیک قبر والدش واقع است و مزار مردم میباشد.( 76 ) آري علّامه مجلسی با استفاده و بهرهگیري از
را با نوشتن بهترین کتابها در ترویج از مکتب اهل بیتعلیهم السلام انجام داد. او به این گونه نام » احسن اعمال « ، خویش » آجالِ
خود را در جهان، درخشان و جاویدان ساخت.
وقت و فرصت را از دست ندهید
انسان، محدود به حدود و قیودي است که یکی از آنها قید زمان است. همه بزرگان ما آنچه را که وسیله پیشرفت و برتري آنان شده
است، در محدودهاي از زمان انجام دادهاند. اگر در گذشته رفتار ما همچون آنان نبوده است، باید قدر مهلت باقی مانده را بدانیم و
به ارزش آن توجّه داشته باشیم. فرصت غنیمت است حریفان در این چمن فرداست همچو گل همه بر باد رفتهایم ساعات زندگی و
لحظاتی را که میگذرانیم، مهلتهایی است که کمکم از دست میدهیم. شخص خردمند و زیرك کسی است که فرصتی را که
دارد، غنیمت شمارد و از آن به بهترین وجه استفاده کند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: لَوْ صَحَّ الْعَقْلُ لَاغْتَنَمَ کُلُّ امْرَءٍ
مَهَلَه.( 77 ) اگر عقل سالم باشد، هر شخصی مهلتی را که دارد، غنیمت میشمارد. ما باید توجّه داشته باشیم که وقت ما، بزرگترین
سرمایه وجود و هستی ماست. این حقیقتی است که عقل و خرد بر آن شهادت میدهد. از این روي هر انسانی باید مهلتی را که
دارد، غنیمت شمرده و مهلت موجود را از دست ندهد. این واقعیّتی است که عقل و خرد پذیراي آنست. آنچه ندارد عوض اي
هوشیار عمر عزیز است غنیمت شمار آري اهل بیت عصمتعلیهم السلام درباره ارزش وقت و قیمت آن سخنان فراوانی بیان
نمودهاند و با نکاتی که در بیانات خود ذکر فرمودهاند، به ما هشدار دادهاند که مواظب لحظات عمر خود باشیم و ساعتی از ساعات
زندگی را بدون بهرهمند شدن از آن، از دست ندهیم و توجّه داشته باشیم هر لحظهاي که از وقت ما میگذرد، همان مقدار از عمر
ما کم میشود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَلْعُمْرُ تُفْنیهِ اللَّحَظاتُ.( 78 ) عمر را لحظاتی که میگذرد، فانی میسازد.
ما با هر نفسی که میکشیم و با هر لحظهاي که میگذرانیم، مقداري از عمر خود را از دست میدهیم. روز را رایگان زدست مده
نیست امید آن که باز رسد آنان که شبانهروزِ خود را به انجام کارهاي نیک و پسندیده میگذرانند و از وقت گذرانی و اتلاف عمر
پرهیز میکنند؛ صفحات درخشانی را در صحیفه اعمال خود به جاي میگذراند و نتیجهاي ابدي و جاویدان بدست میآورند. آیا
بهتر نیست ما نیز از این گونه افراد باشیم؟
نتیجه بیکاري
شخصبیکار، هدف و مقصديندارد، تا براي رسیدن به آن همّت نماید؛ از این جهت بیکار مینشیند و به خیالات و توهّمات یا
صفحه 38 از 85
گفتگوهاي بیفایده و حرام میپردازد و قلب خود را مجمع شیاطین قرار میدهد. انسانِ باایمان، هیچ گاه نباید بیکار بنشیند؛ تا قلب
او جایگاه شیطانها و مغزش مرکز افکار پست و زشت قرار نگیرد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلمات قصار خود میفرمایند:
اَلْمُؤْمِنُ ... مَشْغُولٌ وَقْتُهُ.( 79 ) انسان مؤمن، وقتش پر است. زیرا یا به کارهاي مادّي اشتغال دارد و ضروریات زندگی را فراهم میکند
و یا به عبادت و ذکر خداوند میپردازد و جهان آخرت را آباد میسازد. بر اثر اشتغالات گوناگون و فراوانی که دارد، فراغتی ندارد
تا فرصت انجام اعمال ناشایست را داشته باشد. بیشتر افرادي که مرتکب رفتار زشت و اشتباه میشوند، بر اثر بیکاري و فرصتی است
که دارند. جوانان - مخصوصاً - هیچ گاه نباید بیکار باشند؛ تا زمینه انجام اشتباهات براي آنان فراهم نباشد. در روایات وارد شده
است: اِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الشَّابَّ الْفارِغِ. خداوند، دشمن جوانی میباشد که بیکار است و فراغت دارد.
اتلاف وقت یا خودکشی تدریجی!
بنابر آنچه گفتیم، نکته بسیار مهمّی که باید به آن توجّه داشته باشیم، مسئله عمر و ارزش آنست. وقت گذرانی و تأخیر انداختن
برنامههاي ضروري و امروز و فردا کردن، باعث محرومیّتهاي فراوان براي انسانها است. باید بدانیم آینده ما ثمره امروز و دیروز ما
است. آینده ما شاخه و برگ گذشته و امروز ما است. و گذشته و حال ما، ریشه درخت زندگی آینده ما را تشکیل میدهد. مکن
در کارها زنهار تأخیر که در تأخیر آفتهاست جانسوز بفردا افکنی امروز کارت زکُندیهاي طبع حیلت آموز قیاس امروز گیر از کار
فردا که هست امروز تو فرداي دیروز با اتلاف عمر نه تنها از گذشته خود بهرهاي نمیبرید؛ بلکه آینده خود را نیز بیثمر میسازید و
در واقع، اتلاف وقت را باید خودکشی تدریجی بدانیم.
از گذشته خود عبرت بگیرید
عبرت گرفتن از سرد و گرم دنیا از صفات مردان بزرگ است. آنها از بررسی حالات دیگران و نیز با دقّت در امور گذشته خود،
درسهاي بزرگی میآموزند و بر اساس همین آموزشها، آینده خود را میسازند و با عبرت گرفتن از گذشته خود و دیگران، آینده
خویش را درخشان مینمایند. عبرت گرفتن از وقتها و فرصتهاي فراوانی که در گذشته از دست رفته، قیمت و ارزش باقی مانده عمر
را روشن میکند و انسان را وادار مینماید آینده را همچون گذشته به تباهی نکشد و از باقی مانده عمر نتیجهاي که جبران کننده
گذشته باشد، بدست آورد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما اَضَ عْتَ مِنْ ماضِ ی عُمْرِكَ لَحَفِظْتَ ما
بَقِیَ.( 80 ) اگر از آنچه از عمر گذشته خود که آن را ضایع ساختهاي عبرت بیاموزي، باقی مانده عمر خود را حفظ خواهی کرد. اگر
تاکنون بسیاري از ساعات زندگی خود را بدون آن که بهره و نتیجهاي از آن گرفته باشید، از دست دادهاید؛ براي باقی مانده عمر
خود ارزش بیشتري قائل شوید و سعی کنید گذشته بیحاصل را با آینده پربار و بابرکت جبران کنید. اگر ارزش عمري را که به
رایگان از دست دادهاید بدانید، براي باقی مانده آن ارج بیشتري قائل میشوید.
از گذشته دیگران پند بیاموزیم
در بحث تجربه و لزوم آن گفتیم: ما نه تنها از تجربه خود، بلکه از تجربه دیگران نیز باید درس بیاموزیم. تاریخ را بنگریم و زندگی
مردان بزرگ مکتب شیعه را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم و از تجربههاي آنان در فعالیّتها و کوششهاي فردي و اجتماعی همچون
گنجی پربها بهره گیریم. یکی از فوائد ارزنده استفاده از تجربیّات دیگران، بهرهگیري از وقت و استفاده از فرصتهایی است که از
این راه میتوانیم بدست آوریم. ما باید از راهی که دیگران رفتند و از برنامهاي که دیگران انجام دادند و از نتیجهاي که آنان
گرفتند، تجربه بیاموزیم. راهها و کارهاي پسندیده گذشتگان را هر چه بهتر و زودتر انجام دهیم و مسیرهاي غلط و کارهاي اشتباهی
صفحه 39 از 85
را که آنان تجربه کردند، رها کنیم و عمر پرارزش خود را با تجربه کارهاي غلطی که دیگران انجام دادند، از دست ندهیم. به جاي
آن که عمر خود را به تجربه راهی که به آن آشنایی کامل نداریم، از دست بدهیم؛ میتوانیم با مطالعه و بررسی احوالات پیشگامان
آن راه، نتیجه آن را بدست آورده و ساعات زندگی خود را به تکرار اشتباهات دیگران نپردازیم. مردان بزرگ، کسانی هستند که با
کوششهاي خود تاریخ را متحوّل مینمایند نه آنان که با تکرار اشتباهات دیگران، تاریخ را تکرار میکنند. پس سعی کنید با
شناسایی راهها و برنامههاي اشتباهی که دیگران انجام دادند، وقت پرارزش خود را با تکرار اشتباهات آنان از دست ندهید.
وقت خود را براي اهداف شخصی دیگران، از دست ندهید
بسیاري از مردم لحظات پرارزش زندگی خود را به کار و فعالیّت میگذرانند، از سستی و ضعف میگریزند و به کوشش و تلاش
دست میزنند؛ ولی از سرمایه زندگی خود سودي نمیبرند و از زحماتی که میکشند، فایده و بهرهاي نمیبینند. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند: یُفْنی عُمْرَهُ فی مَنْفَعَۀِ غَیْرِهِ.( 81 ) عمر خود را در راه استفاده دیگران از دست میدهد.
در اجتماعات جهان؛ بسیاري از کارگران، کارمندان، دانشجویان و افرادي که در امور مادّي دچار کمبود هستند، از این گونه افراد
میباشند. تلخیها، سختیها، زحمتها و ... از آنِ اینان است؛ ولی سود و بهرهاي که حاصل کوششهاي آنانست، به دست افرادي دیگر
میرسد. متأسّفانه بسیاري از مظلومین جامعه، از ظلم و ستمی که بر آنان وارد میشود، آگاهی ندارند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام که پشتوانه مظلومین و پناهگاه رنجدیدگان جهانند - در کلام کوتاهی که آوردیم - همه مردم را آگاه میکنند که عمر
خود را براي منفعت و بهره دیگران ضایع نسازند.
از فرصتها استفاده کنیم
همه شخصیّتهاي بزرگی که به اهداف عالیه خود رسیدهاند و در طول زندگی موفقیتهاي شایانی بدست آوردهاند، در سایه استفاده
از عمر و غنیمت شمردن وقت بوده است. آنها از اتلاف وقت دوري کرده و از فرصتهائی که پیش آمده، بهترین استفاده را
نمودهاند. براي همه مردم فرصتهایی پیش میآید که باید آن را غنیمت دانسته و به گونهاي بسیار عالی از آن بهرهبرداري کنند.
متأسفانه در جامعه ما و در وضعیّت کنونی، چندان توجّهی به ارزش وقت نمیشود و فرصتهایی که پیش میآید، از دست میرود و
اگر توجّهی به آن شود، پس از ربوده شدن فرصتهاست و حال آن که پشیمانی سودي ندارد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام
میفرمایند: اَلْفُرَصُ خُلْسٌ.( 82 ) فرصتها، ربودن است. یعنی در میدان عمل باید فرصتها را با گوي سعادت بربائیم. با این که فرصتها،
به سرعت از دست انسان گرفته میشود، چرا آن را از دست بدهیم و پس از این که آن را از دست دادیم، متأسّف شویم؟! هر روز
از عمر ما و هر ساعت از زندگی ما، فرصتی است براي ما که میتوانیم آن را غنیمت شمرده و از آن استفاده کنیم.
تا آخرین نفس از عمر خود استفاده کنید
باید سعی کنید تا آخرین لحظه و تا آخرین نفس وظیفه خود را انجام دهید و لحظات عمر را در اموري که مورد رضایت خداوند
( نیست، از دست ندهید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: إِنَّ أَنْفاسَکَ أَجْزاءُ عُمْرِكَ، فَلاتُفْنِها إِلاَّ فی طاعَۀٍ تُزْلِفُکَ.( 83
نفسهاي تو، اجزاء عمر توست؛ پس آن را از دست مده، مگر در عبادتی که باعث تقرّبِ بیشتر تو باشد. بزرگان ما تا آخرین لحظات
زندگی و تا آخرین نفس، بهترین استفاده را از فرصتی که داشتهاند، بردهاند. مرحوم آیۀ اللَّه العظمی حاج سیّد محمّد حجّت که از
علماي بزرگ و شخصیّتهاي برجسته تاریخ شیعه است، از این گونه افراد است. مرحوم آیۀ اللَّه العظمی آقاي حاج شیخ مرتضی
حائري درباره آن بزرگوار مینویسد: ایشان در زمان آقاي بروجردي رحمۀاللَّه تعالی علیه، تقریباً مرجع مطلق یا اکثر آذربایجان
صفحه 40 از 85
بودند و در تهران هم آذربایجانیها شاید نوعاً و بعضی از غیر آذربایجانیها به ایشان مراجعه میکردند. اوائل زمستان سالی که مرحوم
شدند هنوز هوا کاملاً سرد نشده بود، ایشان مشغول تعمیر خانه بودند و یک قسمتی را هم خاك برداري کرده بودند که بناي
جدیدي بسازند و در قسمت دیگري هم کارگرها مشغول کارهاي لازم دیگر بودند؛ از جمله حفر چاه یا سنگ بند کردن آن. بانی
این تعمیرات یکی از ارادتمندان ایشان بود. یک روز صبح خدمت ایشان رفتم. در اندرون روي تخت نشسته بودند و حالشان عادي
بود. ایشان به واسطه برنشیتِ مزمن نوعاً موقع سردي هوا نفس تنگی شدیدي داشتند؛ ولی در آن موقع با سردي هوا، حال ایشان
معمولی به نظر میرسید. مطّلع شدم که بنّا و کارگرها را رد کردهاند. گفتم: آقا چرا آنها را جواب گفتهاید؟ بطور صریح و جزم
گفت: من بنا هست بمیرم، دیگر بنّایی براي چه؟! من هم چیزي نگفتم. روز دیگري که به ظنّ قوي چهارشنبه بود، خدمتشان رفتم؛
آقاي حاج سیّد احمد زنجانی مقابل ایشان نشسته بود. اوراق و اسناد مالکیّت و غیره را به آقاي زنجانی دادند و آنچه پول نقد در
جعبه بود، به بنده دادند که به مصارف معیّنه برسانم. یک قسمت از آن را هم سهم من قرار دادند. قبلًا وصیّت خود را در چند نسخه
نوشته بودند که یکی از آنها را نزد من فرستادند و الآن موجود است. وصیّت کرده بودند که آنچه پول نزد وکلاي ایشان موجود
است، همه سهم مبارك امامعلیه السلام است و زمینی که بعداً قسمت عظیمی از مسجد آقاي بروجردي شد، ایشان براي مدرسه
خریده بودند و به اسم خودشان بود. در وصیّتنامه نوشته بودند که آن هم از سهم مبارك امامعلیه السلام است و ارث برده نمیشود
و اگر آقاي بروجردي خواستند به ایشان براي مسجد بدهند. غرض آن که پولشان منحصر به همان محتواي جعبه بود و چند روز بود
که پول وجوه از کسی نمیگرفتند. وقتی که وجوه محتواي جعبه را به من دادند که به مواردش برسانم، در حالی که دستهایشان به
طرف آسمان بود، گفتند: خدایا من به آنچه تکلیف داشتم عمل کردم، تو هم مرگ مرا برسان. من که رویم به ایشان باز بود،
گفتم: آقا شما بیخود این قدر ترسیدهاید؛ شما هر سال در زمستان همین ناراحتی را دارید، بعداً خوب میشوید. فرمود: نه؛ فوت
من ظهر است. من دیگر چیزي نگفتم و فوراً در پی انجام فرموده ایشان رفتم و از لحاظ این که مبادا ایشان ظهر همان روز وفات
نمایند و تکلیف این پولها معلوم نشود که آیا به ورثه بدهم یا به همان موارد؛ درشکه گرفته و سوار شدم و تا ظهر نشده بود، انجام
دادم. ایشان ظهر آن روز وفات نکردند و شنبه بعد از آن چهارشنبه وفات کردند. ظهر شنبه تا فوت نمودند من آمدم منزل بیرونی،
صداي اذان از مدرسه حجّتیّه تازه بلند شده بود. در یکی از همان شبها به من گفتند: قرآن را به ایشان بدهم. قرآن را باز کردند،
84 ) بود، ظاهراً ایشان گریه کردند. مهر خود را همان شب یا شبی دیگر شکستند. یکی از )» لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ « اول صفحه، جمله شریفه
روزهاي نزدیک وفات بود که در یک آن، چشمش به در بود و پیدا بود که یک چیز بالخصوص را مشاهده میکند و میگفت: آقا
علی بفرما، ولی طولی نکشید که به حال عادي برگشت. در دو سه روز آخر، نوعاً مشغول ذکر و راز و نیاز بود. روز وفات ایشان،
من با کمال اطمینان درس مکاسب را در منزل گفتم و پس از آن رفتم در همان اطاق کوچک که ایشان بستري بودند. در آن
هنگام فقط دختر ایشان که زوجه این جانب است، آنجا بود و خود آقا رویشان به طرف دیوار بود و مشغول ذکر و دعا بود. ایشان
گفت: آقا امروز یک مقداري مضطرب است. دلیل اضطراب ایشان ظاهراً همان ذکر و دعاي زیاد بود. من سلام کردم جواب دادند.
گفتند: امروز چه روزي است؟ گفتم: روز شنبه است. گفتند: آقاي بروجردي به درس رفتند؟ گفتم: آري. از صمیم قلب - شاید
چند مرتبه - گفتند: الحمدللَّه. غرض، دختر ایشان گفتند: قدري تربت به ایشان بدهیم. گفتم: خوب است. ایشان تربت را فراهم
کردند، من خدمتشان عرض کردم که میل بفرمائید. ایشان نشستند و من استکان را جلوشان بردم ، خیال کردند غذا یا دواست،
قدري با اوقات تلخی گفتند: این چیست؟ گفتم: تربت است. فوري قیافه باز شد و آب تربت را تا آخر سر کشیدند و بعداً این کلمه
آخرین توشه من از دنیا، تربت امام حسینعلیه السلام است. و دو .» آخر زادي من الدنیا تربۀ الحسین « : را من خودم شنیدم که گفتند
مرتبه خوابیدند. براي دومین بار ظاهراً به امر و تقاضاي خودشان دعاي عدیله را بر ایشان قرائت کردند. آقاي سیّد حسن - پسر دوم
ایشان - رو به قبله نشسته و خود ایشان هم در حالی که سینه را تکیه به متکّائی داده بودند، در حال نشسته میخواندند و با فارسی و
صفحه 41 از 85
ترکی با کمال شدّت و صمیمیّت عقائد خود را در مقابل حق متعال ابراز میداشتند. یادم هست که نسبت به امیرالمؤمنین علیعلیه
السلام پس از اقرار به خلافت آن حضرت، میگفتند: بلافصل، هِچْ فصلی یُخْدي، لاپ بلافصل، لاپ بلافصل، کیمین فصلی وار؟! و
مَثَلُ کَلِمَۀٍ طَیِّبَۀٍ کَشَجَرَةٍ طَیَّبَۀٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُهْا فِی السَّماءِ « : نسبت به ائمّه از ولد پیغمبر و علیعلیهم السلام این آیه را میخواندند
85 ). من هم کناري ایستاده بودم و این منظره جالب و معنوي را با کمال اعجاب تماشا میکردم. در ذهنم خطور کرد که به ایشان )»
بگویم: آقا دعایی براي ما بکنید، ولی خجالت مانع شد. چون اولًا ایشان به حال خودش مشغول بود و توجّهی به جاي دیگر نداشت.
فقط خود را در مقابل خدا و انجام وظائف معنوي قبل از مرگشان میدید و ثانیاً این تقاضا مشعر به این بود که ما هم متوجّه مرگ
آقا و تسلیم مردن ایشان شدهایم. غرض، من همین طور ساکت در عقب این ماجرا و جمعیّتِ حاضر که یکی آقا سیّد حسن و
دیگري صبیّه ایشان و شاید دیگري خانواده ایشان بود، ایستاده بودم و این را نیز شنیدم که میگفت: خدایا عقائد من همه حاضر
است، همه را به تو سپردم به من برگردان. من همان جا ایستاده بودم و ایشان هم در همین احوال بود که یک مرتبه در همان حالِ
نشسته که تکیه بر متکّا کرده بودند، در صورتی که مقابل قبله بود، نفسشان نیامد. خیال کردند که آقا قلبشان گرفته است. قدري
قطره کرامین به دهان ایشان ریختند. من دیدم که دوا از اطراف لبها فرو ریخت. همان لحظه فوت شده بودند و پس از آب تربت
حتی چند قطره کرامین هم به دستگاه گوارش ایشان نرسید. من کاملاً متوجه شدم که ایشان فوت کردهاند، آمدم منزل بیرونی
صداي اذان را از مدرسه حجّتیّه شنیدم. فوت ایشان مقارن اول ظهرِ حقیقی بود که خود، روز چهارشنبه گفته بودند که فوت من، یا
امر من، ظهر است. این مرد بزرگوار کسی بود که در این سفر هم کاملًا قید و شرط سفر را مراعات و وضع وجوه را کاملًا روشن
کرده بودند که یک شاهی از آن به ورثه نرسید. این داستان، گذشته از این که صورت روشنی است از یک ایمان محکم، مشتمل
بر آیات غیبیّه چندي است: 1 - خبر دادن ایشان به مرگ خود در ظهر و تحقیقاً در ظهر واقع شد. 2 - مکاشفهاي که در آن،
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام را دیده بودند. 3 - خبر دادن ایشان به این که آخرین توشه من از دنیا تربت امام حسینعلیه السلام
إِنَّ « : است و چنین شد.( 86 ) مرحوم آیۀاللَّه العظمی آقاي حجّت مصداقی روشن براي این فرمایش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام
بودند. و تا آخرین لحظه و آخرین نفس، عمر گرانبهاي خود را در راه عبادت » أَنْفاسَکَ أَجْزاءُ عُمْرِكَ فَلاتُفْنِها إِلاَّ فی طاعَۀٍ تُزْلِفُکْ
و اطاعت خداوند سپري نمودند. آنان که از زندگی بزرگان شیعه درس میآموزند و تا آخرین لحظه در مقام عبودیّت و انجام
وظیفه هستند، در آخرت الطاف خاصّه خداوند شامل حالشان خواهد بود و در جوار رحمت اهل بیتعلیهم السلام به سر میبرند.
نتیجه بحث
وقت از مهمترین ارمغانهائی است که خداوند آن را به شما عنایت نموده است و از ارزشمندترین و بزرگترین سرمایههاي وجود و
هستی شماست، سعی کنید آن را در بهترین راه و عالیترین هدف مصرف کنید. وضعیّتی را که اکنون داراي آن هستید، نتیجه و
محصول رفتار شما در گذشته است و آینده شما ثمره رفتار امروزِ شماست. اگر خواهان رسیدن به اهداف عالی و ارزشمند هستید،
اگر جویاي آینده درخشان و پربار میباشید، سعی کنید وقت خود را بیهوده از دست ندهید. توجّه داشته باشید؛ اگر از گذشته خود
بهرهاي نبردهاید و از وضع دیروز خود متأسّف هستید، اینک به گونهاي رفتار کنید که در آینده از کار امروز خود متأسّف نباشید. با
تلاش و کوشش، گذشتههاي خود را جبران کنید و از فرصتی که باقی مانده، به بهترین وجه استفاده کنید. آنان که از گذشته خود
پند میگیرند و درس عبرت میآموزند، آیندهاي بسیار عالی و درخشان را براي خود تضمین میکنند. قدر وقت ار نشناسی تو و
کاري نکنی بس خجالت که از این حاصل اوقات بري
7راز اهمیّت همنشینی با صلحا و ابرار
صفحه 42 از 85
راه براي رسیدن به مقاصد معنوي زیاد است؛ ولی مهمّ این است که کدام یک از راهها نزدیکتر، و انسان را زودتر به مقصد
میرساند.( 87 ) در این باره، عقاید گوناگون و گفتهها مختلف است. هر گروهی راهی را به عنوان اقرب الطرق پذیرفته و آن را
نزدیکتر و سیر در آن را سریعتر و بهتر میدانند. در این میان برخی مصاحبت با نیکان را اقرب الطرق میدانند. آنچه به نظر صحیح
میرسد، اینست که همنشینی با کسانی که خدا را براي خدا میخواهند نه براي خود و مجالست با آنان که حقیقت ایمان را در خود
به مرحله واقعیّت رساندهاند، اثري فوق العاده دارد. به این جهت اوّل مظلوم عالم حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامی دلنشین
چنین فرمودهاند: لَیْسَ شَیْءٌ اَدْعی لِخَیْرٍ وَاَنْجی مِنْ شَرٍّ، مِنْ صُحْبَۀِ الْاَخْیارِ.( 88 ) چیزي نیست که از صحبت اخیار، انسان را بیشتر به
سوي خوبیها بخواند و از بدیها نجات دهد. زیرا نشستن در پیشگاه صالحان و شرافتمندان جامعه، براي انسان شرف و هدایت به
ارمغان میآورد؛ دلهاي زنگار گرفته را نورانیّت و صفا میبخشد و ناخودآگاه انسان را به سوي معنویّت جذب میکند. حضرت
امام زین العابدینعلیه السلام میفرمایند: مُجالَسَ ۀُ الصَّالِحینَ داعِیَۀٌ اِلَی الصَّلاحِ.( 89 ) همنشینی با افراد صالح، آدمی را بسوي
صلاحیّت دعوت میکند. انرژي و نیروهاي معنوي که این گونه شخصیّتها از آن برخوردارند در همنشینانشان نفوذ کرده و با مرور
زمان اعمال و رفتار آنان را تحت سیطره خود درمیآورد. گاهی نفوذ معنوي آنان در دیگران سریع میباشد و احتیاج به زمان
طولانی ندارد؛ بلکه یک نشست، یک نگاه و یک گفتار فوقالعاده، وضعیّت فکري و اعتقادي دیگران را تغییر میدهد و حیاتی
جاویدان در آنان ایجاد میکند. آري در مجمع نیکان، دیگران هم عطرآگین شده و به صف خوبان میپیوندند. روشنائی و صفا،
نورانیّت و پاکی پاکان، دیگران را نیز فراگرفته و قلب و جان آلودگان را بسوي خود جذب میکند. همنشینی با پاکان، پاکی
میآفریند و بودن با خوبان، خوبی ایجاد میکند. همراه بودن با مردان خود ساخته، انسان را میسازد و توجّهاتی که به آنان
میشود، همراهانشان را نیز فرا میگیرد. این حقیقتی است که در دعاها نیز به آن اشاره شده است. مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار،
دعائی را نقل کرده و فرموده: مستحبّ است پس از زیارت ائمّه معصومینعلیهم السلام قرائت شود. در قسمتی از آن دعا چنین آمده
است: یا وَلِیَّ اللَّهِ عَزَّوَجَ لَّ اِجْعَلْ حَظّی مِنْ زِیارَتِکَ تَخْلیطی بِخالِصی زُوَّارِكَ الَّذینَ تَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فی عِتْقِ رِقابِهِمْ، وَترْغَبُ اِلَیْهِ
فی حُسْنِ ثَوابِهِمْ.( 90 ) اي ولی خدا، بهره مرا از زیارتت، مخلوط بودن با زوّار خالص خود قرار ده؛ آن افرادي که از خداوند آزادي
آنان را میخواهی و در داشتن آنان ثوابِ نیک را، به خداوند رغبت نشان میدهی. همان گونه که تر و خشک با هم میسوزند،
همان گونه که گلها و خارها از یک چشمه سیراب میشوند، همان گونه که نگاههاي مهرآمیزي که باغبان بر گلستان خویش
میافکند، خارهاي باغ را نیز فرا میگیرد و نسیم عطرآگین گلها، خارها را نیز معطّر میسازد و همان گونه که گل فروشان گل را با
خار میفروشند و خریداران نیز گل را با خار خریداري میکنند، فردي که در خدمت پاکان حضور یافته، از انوار تابناکی که بر
آنان میتابد بهرهمند میشود. به این جهت در دعاي بعد از زیارت، خدمت امامعلیه السلام عرض میکنیم: اي ولیّ خدا؛ این را
بهره من از زیارتت قرار ده که در میان زوّار خالص تو و آمیخته با آنان باشم. مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هالهاي
که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراي قوّه کاسره است، ضعف و کمبودي را که در شخص مقابل
وجود دارد درهم میشکند؛ به او شهامت خوب شدن میبخشد؛ به او پر میدهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاي بیکران
معنویّت سیر کند و از لذایذ نگفتنی عالمِ معنی بهرهمند شود. هالهاي که اطراف بدن انسان را فرا گرفته است، عبارت از میدانهاي
انرژي است. انسانها به وسیله وجود همین هالهها میتوانند در اثر همنشینی و مجالست با یکدیگر اثرات مثبت و منفی بر یکدیگر
داشته باشند. هاله به خاطر اختلافی که انسانها در اعتقادات و روحیّات دارند از لحاظ کیفیّت و چگونگی، تفاوت فراوان دارد. همین
طور از لحاظ مقدار و کمیّت تأثیر گذاري افراد بر یکدیگر اختلاف درجه وجود دارد. بر اثر مصاحبت و همنشینی و رفاقت، این
هالهها با یکدیگر برخورد نموده و خصوصیّات فکري و اعتقادي افراد به یکدیگر نقل و انتقال پیدا میکند. معمولًا افرادي که
صاحب یقین میباشند و داراي اراده و نفوذ هستند، در دیگران بیشتر اثر میگذارند. و خصوصیّتهاي فکري و اعتقادي خود را در
صفحه 43 از 85
آنان ایجاد و یا تقویت مینمایند. مجالست با افراد معنوي، در خصوصیّات فکري طرفِ مقابل تحوّل ایجاد میکند و افکار غیر سالم
را تبدیل به اندیشهها و اعتقادات صحیح و انسانی میگرداند؛ ولی این یک قانون کلّی نیست. به این جهت همان گونه که دین به
یک شخصیّت آگاه و عالم دستور میدهد در میان مردم جاهل و ناآگاه رفته و آنان را به سوي دین و مذهب فرا خواند و آنان را به
دستورات حیاتبخش تشیّع آشنا سازد؛ همین گونه فرمان میدهد از همنشینی با افراد پست و منحرف - اگر رفت و آمد با آنان در او
مؤثّر است - دوري جوید. این وظیفه شخص عالم و آگاه است که تشخیص دهد اثرات مثبت و منفی همنشینی با افراد ناآگاه و
ارشاد آنان داراي چه میزانی است؟ آیا او بر دیگران نفوذ میکند و رفتار و عقاید آنان را به سوي کمال میبرد، یا روحیّه آنان بر او
مسلّط شده و همنشینی با آنان اثرات منفی بر او میگذارد؟ آیا هالهاي که در اطراف بدن اوست، بر دیگران اثر میگذارد یا خود
تحت تأثیر هاله دیگران قرار میگیرد؟ از این جهت وظیفه اهل علم است که هم به ارشاد مردم بپردازند و هم توجّه به حالات
روحی خود داشته باشند تا تحت تأثیر دیگران قرار نگیرند. . . .
افرادي که مجالست